سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترین مردم کسانی اند که از بدترین مسأله ها، می پرسند، تا دانشمندان را به اشتباه اندازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
جمعه 88 بهمن 9 , ساعت 9:41 عصر
حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
دوشنبه 88 دی 21 , ساعت 2:39 عصر

                               بسم الله الرحمن الرحیم

روز دوشنبه14/10/88 ساعت 5/5 بعدازظهر دفتر تبلیغات اسلامی قم واحد فرهنگی و هنری نشست تخصصی نقد و بررسی کتاب داستان با محوریت و مرور آثار این حقیر برگزار نمودند؛که مطلب را خود دفتر به روی آنتن خبری برده که آن را به طور رسمی برای شما خوانندگان خواهم آورد. 

اما مطلب منتشر شده دفتر تبلیغات

نشست «تصویرسازی و داستان­نویسی برای کودکان» برگزار شد

طاهر خوش، طلبه­ای است که در قم تحصیل می­کند، اما متولد ساری است. آشنایی با طاهر خوش بیشتر به دلیل قصه­های کودکان و مصوری است که به چاپ رسانده است؛ قصه‌هایی که بیشتر به حوادث کربلا می‌پردازند: هر یک از کتاب‌های 12 صفحه‌­ای او درباره شخصیتی از شخصیت‌های کربلاست: حضرت علی اصغر، حضرت رقیه، حضرت قاسم علیهم­السلام و ... . کتاب‌های طاهر خوش همه در قطع خشتی است و قصه‌های عاشورا را به صورت کودکانه باز می‌نمایاند تا کودکان نیز دریابند در عاشورا چه گذشت.

مرکز فرهنگی ـ هنری معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم دوشنبه 14 دی ماه در محل نگارستان اشراق، نشستی ترتیب داده بود برای صحبت درباره قصه‌های طاهر خوش. جلسه با تأخیری یک ربعه آغاز شد. استقبال نسبتاً خوبی شده بود و حدود 80 درصد صندلی‌ها پر شده بود. در جایگاه، چهار صندلی چیده شده بود، چهار صندلی که رو به حضار بود و یک میز که حایل بین این چهار سخنران و مخاطبان قرار داشت. روی این میز، کتاب­های طاهر خوش قرار داشت. برنامه طوری طراحی شده بود که هر مهمان به محض ورود یکی از کتاب­های برگزیده طاهر خوش را هدیه می­گرفت و به جایگاه مهمانان هدایت می­شد.

آن طور که در پوستر و بنر تبلیغاتی این نشست نوشته شده بود، علاوه بر نویسنده دو تن از سرشناسان حوزه‌ ادبیات و تصویرسازی کودک و نوجوان نیز باید حضور می­داشتند. استاد محمود پوروهاب شاعر و  نویسنده‌ و  استاد محمدمهدی نوری تصویرگر.

 محمدباقر انصاری مسئول بخش داستان مرکز فرهنگی و هنری معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی که به نوعی مدیریت جلسه را بر عهده داشت، در ابتدا ضمن تسلیت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین علیه­السلام و خوشامدگویی به حاضران، به معرفی نویسنده و کارشناسان جلسه پرداخت. ایشان سپس از آقای پوروهاب خواستند تا درباره زبان و ساختار آثار طاهر خوش صحبت کنند.

 استاد پوروهاب در ابتدا به چند خصوصیت ذاتی ادبیات کودک اشاره کردند؛ خصوصیاتی چون فضاسازی کودکانه، استفاده از توصیفات کودک­پسند و زبان کودکانه. آقای پوروهاب ابراز داشتند: فضاسازی شکل­گرفته در کارهای طاهر خوش، چندان کامل و مطلوب نیست و اصولاً در این آثار، چندان از عنصر فضاسازی کودکانه استفاده نشده است؛ مثلاً وقتی نویسنده می‌نویسد: پیامبر وارد خانه‌ای شدند، کودک دوست دارد فضای این خانه را حس کند، اینجا نویسنده باید فضای پیرامونی خانه را با نگاه کودکانه ترسیم کند؛ مثلاً باید آن خروسی که  از دیوار کاهگلی خانه پایین می­پرد و یا مرغی که قدقد می­کند را هم به توصیف خود اضافه کند
دوشنبه 88 دی 21 , ساعت 2:36 عصر

آقای پوروهاب با اشاره به چند کتاب منتشرشده از طاهر خوش، ضمن مثبت ارزیابی کردن حرکت ایشان، گفتند: البته قصه‌هایی که واجد خصوصیات ادبیات کودک باشند، در این میان وجود دارند و نقاط قوت­هایی را نیز می­توان سراغ گرفت. ایشان در پایان سخنانشان اشاره کردند: امیدواریم این جلسات نوعی نقد برای پیشرفت نویسنده باشد و پلی باشد برای ترقی ادبیات کودک و نوجوان ایران.

بعد از صحبت­های استاد پوروهاب، آقای نوری، تصویرگر کتاب کودکان و استاد دانشگاه به بحث درباره خصوصیات کتاب کودکان و تصویرگری در آنها پرداختند. ایشان بیان داشتند: کتاب‌هایی که در قطع خشتی و برای کودکان چاپ می‌شوند نه لزوماً، اما بهتر است در 16 صفحه باشند تا قابلیت مانور بیشتری برای گرافیست داشته باشند. ایشان بعد از این نکته به این مطلب اشاره کردند که تصویرسازی ادبیات کودک، امروزه در کشور ما دارای لغزش‌هایی است که آن را باب میل کودک نمی‌کند. در باب خصوصیات تصویرگری ادبیات کودک، مواردی از قبیل جذابیت کودکانه، ساده بودن و تخت بودن تصاویر، توجه به فریم و قاب­بندی، توجه به قصه‌ای که برای آن تصویرسازی می‌شود و مهم‌تر از همه، استفاده از خلاقیت اهمیت بالایی دارد؛ خلاقیتی که تصویرگر را مجاب می­کند علاوه بر قصه، تصویرهایی جزئی اما دل‌نشین بیافریند و کودک را شاد کند.

ایشان در ادامه برای نمونه‌ و نشان دادن مصداق­های قابل اعتماد و مطلوب از آنچه به زبان آوردند، به کتابی از تاراگومی  نویسنده و تصویرساز ژاپنی اشاره کردند. استاد نوری همان طور که صفحات کتاب را رو به حاضران ورق می‌زدند، از خصوصیات تصویرسازی و سبک تاراگومی صحبت می‌کردند و اینکه چه چیزی باعث جلب توجه کودک به این تصاویر می­شود؛ در واقع ایشان با این کار کاستی­های آثار تصویرسازان ایرانی را یادآوری کردند.

 استاد نوری سپس به این مطلب اشاره کردند که رابطه‌ بین تصویرگر، نویسنده و ناشر و صفحه­آرا باید به حدی باشد که کارشان یکدیگر را پوشش دهد. بعد از آن، آقای نوری با  اشاره‌ به لغزش‌های تصویرگری در چند کتاب طاهر خوش ابراز داشتند: امیدواریم ادبیات کودک و تصویرگری ما، با توجه بیشتر، به سمت جهانی شدن و دلپسند شدن برای کودکان نه تنها ایران، بلکه جهان گام بردارد.

در پایان نشست، آقای خوش ضمن تشکر از مرکز فرهنگی و هنری دفتر تبلیغات اسلامی برای فرصت دادن به او و همه نویسندگان و طلبه­هایی که در واقع روزی دانشجوی همین مرکز بوده­اند، و نوشتن و خلق داستان را در کلاس­های آموزشی آن یاد گرفته­­اند، ابراز داشت: کاستی­ها و خلأهایی که در کتاب­های کودکان با موضوع عاشورا و حوادث آن وجود داشت، وی را برای نوشتن این مجموعه مجاب کرده است و حتی عده­ای را به تقلید از آنها واداشته است.

 


یکشنبه 88 دی 20 , ساعت 2:43 عصر

شنبه 88 دی 19 , ساعت 10:43 عصر

جمعه 88 آبان 29 , ساعت 2:14 عصر

غدیر
سه شنبه 88 آبان 26 , ساعت 12:5 صبح

                       بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان می خواهم ماجرای واقعی خودم را که در روز یک شنبه برام اتفاق افتاده، براتون بیان کنم.

ماجرا از این قرار بود:

برای مریضی بچه ام باید به تهران می رفتم؛چراکه دکترهای قم مانند تهران مهارت ندارن و برای من در بعضی موارد ایمان کامل دارم ؛ولی در بعضی موارد انصافاً در رشته خودشون مهارت دارند. بگذریم.ساعت 45/11 از حرم به طرف 72 تن حرکت کردم. راننده­های زیادی می گفتند بیا سوار شو ولی من سعی کردم ماشینی سوار بشم که راننده­اش متدین باشه .

خلاصه! سوار ماشین پرایدی شدم که راننده­اش آدم نرمالی بود­ نگو این بنده خدا کمی هم حواس پرت و دلسوز مردم و شاید هم ...

وسط راه،راننده کمی با من حرف زد ومن هم با او صحبت می کردم که توچکار می کنی و از این حرف های تو راهی و من هم صحبت از خود و قم و شمالِ خودمون و او هم می گفت که من ...بازنشسته­ی ...و بچه خرم آبادلُرستانم. ازعوارضی تهران که گذشتیم نزدیک بوستان شهید کاظمی یه وقت دیدم راننده به سمت آزادی میره که اصل داستان از اینجا شنیدنیه:

به راننده گفتم کجا داری میری! زن و بچه­ام میدون بهارستان منتظرم هستن من که برات گفتم باید سریع برم اونجا و آن ها را بردارم و ببرم میدون ونک کناربیمارستان دی (لازم به یادآوری است ،من خانواده­ام را دو روز قبل به تهران به منزل پدری­اش برای مشکل کربلایی علیرضا فرستادم ) و الآن هم که عجله دارم وباید سریع برم به بهارستان و سپس به بیمارستان یکی دو ساعت طول

میکشه اگه برسم اونهم با مترو تازه اگه شلوغ هم نباشه!سر شما رو به درد نیارم که چی کشیدم از این راننده که بیچاره ام کرد،

دیدم با حرف اصلا متوجه نمیشه،میگه برو سه راه آذری و­از اونجا سوار اتوبوس، ماشین شخصی و سپس مترو سوار شو اون وقت برو بهارستان.

با هزار صحبت بهش فهموندم که بابا کار تو اشتباهه نه کار من.میگفت من چکار کنم ، مسافرم مسیرش آزادی بودش .


سه شنبه 88 آبان 26 , ساعت 12:3 صبح

گفتم شما که یک ...بازنشسته ای نمی دونی که مسافر آزادی هیچ وقت ترمینال جنوب سوار نمیشه و یا بالعکس.

می­گه من نمی­دونم بقیه راه رو تو ماشین بگیر برو.

هر طوری بود گفت تو رو میبرمت.

گفتم از بزرگراه بسیج بریم .رسیدیم به سه راه افسریه و از اونجا به ترمینال جنوب که پیاده شدم.

تو راه خیلی حرف میزد و میگفت تو باید گذشت میکردی. من هم به او گفتم گذشت زمانیه که تو برا منافعت فکر نکنی بدون اینکه به من اطلاع بدهی مسافر خودت رو برسونی و منو وسط راه پیاده کنی و بگی خودت بقیه راه رو با ماشین دیگه برو!

اون میگفت توی عمرم ندیده بودم که یک آدم بتونه یک لُر رو گرو بگیره و تو اولین نفری هستی که تونستی این کار رو انجام بدی.

آره خواننده محترم! من به او فهموندم که آدم به اصطلاح خودشون زرنگ! یه روزی دستش رو میشه و دست خودش رو میبُرّه.

اون فکر می کرد که با این کارش زرنگی کرده وشاید هم بنده خدا راست میگفت که اولین باریه که داره مسافر کشی میکنه؛ولی من، قصد آزار و اذیت اون رو نداشتم، من هم باید به دکتر و بقیه کارهای خودم می رسیدم.

عزیزانم! برا من یک تجربه شد اگه سوار ماشینی شدم اول مسیرم رو مشخص کنم و بعد سوار بشم تا به این بلا گرفتار نشم . شما چطور؟....

                                 خدا نگهدارتون.


چهارشنبه 88 آبان 13 , ساعت 12:9 صبح

                             با سلام

می خواهم در مورد کتاب قبله ی هفتم « پرسش های شما و پاسخ های امام رضا علیه السلام» که در قسمت های قبل به آن اشاره کرده بودم، مطالبی را برای شما خواننده این وبلاگ توضیح دهم و بگویم در همدان که به پایتخت تمدن ایران زمین مشهور است در بخش دین شناسی در هفتمین جشنواره کتاب سال رضوی و دومین سال انتخاب کتاب رضوی در 3 آبان 1388مقام آورده،با شرح سفر 2روزه ی آن را در قسمت های بعدی در آینده خیلی خیلی نزدیک در چند قسمت عرض نمایم.

                        پس منتظر نوشته های جدیدم باشید.

                                        فعلاً خدانگهدار.


پنج شنبه 88 مهر 30 , ساعت 6:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                                                                                                      

امشب من به اتفاق خانواده بعد نماز مغرب و عشاء برای مراسم جشن میلادازمسجد تکیه شاه خراسان نرسیده به سه راه بازار با دسته های گل گلایور روانه حرم مطهر شدیم و جای همه ی شما خالی . حرم جای سوزن انداختن نبود.

مردم در خیابان با خواندن اشعاری زیبا به بی بی عرض ادب می کردند که در بین این جشن قشنگ آشوبگران و منافقین جدید نیزدست به کار شدند و مردم را دعوت به آشوب و اغتشاش در تاریخ 13آبان نمودند که متن پیام آن ها چنین بود:

السلام علیک یا فاطمه معصومه اشفعی لنا فی الجنة

من به چشم های تو قول می دهم:

ریشه هایمان به آب،

شاخه هایمان به آفتاب میرسد،

ما دوباره سبز می شویم. وعده ما 13 آبان

این ها جملاتی بود که آغتشاش گران و یا منافقین جدید ندای آن را سر می دهند و امنیت مردم وناموس مردم را به تاراج خواهند داد و در دومین عبارت منافقینی شان از حضرت معصومه علیهاالسلام در خواست شفاعت دارند!!!!!!!!.

نکته دیگر آن است که این ها اگر به تنگنا برسند به خانواده خودشان رحم نمی کنند و وظیفه هر فرد مسلمان این است که مواظب خودمان باشیم که ما هم به دام این جور منافقینی نیافتیم؛ چرا که دنیا خیلی پستی و بلندی دارد ؛همان کسانی که دیروز ادعای دین و دینداری و نماز شب خوانی داشته و دارند!!!! و ادعای نزدیکی با امام راحل(ره) و دارای سیادت و به اصطلاح فرزند بودن با ائمه اطهار علیهم السلام را دارند همین ها ریشه به تیشه اهل بیت علیهم السلام می زنند.

پس شما ای برادر و خواهر مسلمان! فریب این آدم های شیطان صفت را نخوریم و کمی هم حواسمان به خود و خانواده و فرزندانمان  و لقمه هایمان باشیم، چرا که لقمه ها بعد از چند سال خودشان را نشان می دهند ، تا جایی که حاضرند خانه ی خدا - مساجد را به آتش بکشند.

خدایا عاقبت همه ی ما را ختم بخیر و ما را از منافقین اسلام وتشیع مگردان.

خدایا هر کسی که در هر پُست و مقامی  کمک به این منافقین و یا سکوت در مقابل آن ها می کنند را نابودش بگردان.

                                والسلام علی من اتّبع الهدی                        

            درود و رحمت خدا بر کسی که از حق پیروی می کند.

          


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ