سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 اردیبهشت 11 , ساعت 12:57 صبح

                                  به نام الله

 حسنی می ره پهنه کلا به تکیه امام حسین علیه السلام به همراه رنگ آمیزی

در بهار 1386 با همکاری و مشورت حاج آقای غفاری و حاج آقای موسوی پهنه کلایی ، تصمیم بر آن گرفته شد که کتاب اعجاز ولایت که در سنین بزرگسال نوشته شده بود، برای کودکان نیز نوشته شود . با خودم بار ها فکر کرده بودم که از کجا شروع کنم و نامش را چه بگذارم. تا اینکه به فکرم خطور کرد که نام حسنی که مورد علاقه کودکان نیز می باشد انتخاب نمایم . حالا نام انتخاب شد ، مطلب را از کجا شروع کنیم ، از کجای ایران ، آستان حرم حضرت معصومه علیهاالسلام کتاب های کودکی را نیز منتشر کرده بود به نام حسنی می خواد نماز بخونه ، حسنی می ره به مشهد امام رضا علیه السلام و .... بنابراین شروع داستان را از مشهد امام رضا علیه السلام آغاز نمودم .

ناگفته نماند قبل از نوشتن با ریاست محترم اداره اوقاف شهرستان ساری حاج آقای کلانتری مشورت و پس از تائید و قبول کردن ایشان، نوشتن را در همان آغازین فرصت انجام دادم  و شروع به نوشتن نمودم البته با استاد دیگرم حاج آقای حیدری ابهری نیز مشورت نمودم و سفارشات و توصیه هایی به این حقیر نمودند که در بعضی مواقع کار ساز بوده است .

بعد از نوشتن ، مطالب را به حاج آقای غفاری نشان دادم و ایشان نیز پسندیدند و سپس آن را به آستان مقدس تکیه پهنه کلا ارسال نموده که خوشبختانه برگه نوشتن ها به دست هیئت امنای تکیه گم شد . هر چه زنگ زدم به حاج آقای موسوی و آقای اسلامی آن ها می گفتند دست ما نیست . البته من مطالب را برای آقای دکتر اسلامی ارسال نمودم که ایشان فرمودند مطالب غیبش زده و مثل اینکه شما باید زحمت کشیده دوباره بنویسید ؛ که بنابراین من دوباره مطالب را نوشتم که از دفعه اول خیلی بهتر بود . بعد از نوشتن آن را تحویل حاج آقای غفاری دادم ایشان فرمودند در مورد خود تکیه چیزی ننوشتید که الحق راست گفته بود؛ چرا که من در مورد آستان زیاد مطلب ننوشته بودم . کاغذ را از ایشان تحویل گرفته مقداری در مورد تکیه و عظمت آن ، امام حسین علیه السلام و محرم و صفر نوشتم .

بعد از نوشتن مطالب ،آن را تحویل خانم فرج پور نمودم برای طراحی کتاب . البته طراحی ایشان مثل سیمای نور کوثر نبود ، بد هم نبود . خوب هم نبود یعنی متوسط !!! با وضع گرانی نرخ های طراحی مجبور شدم این کار را تحویل ایشادن بدهم که در دفعات بعدی به سیمای نور کوثر بدهم خیلی بهتر است . به قول مشهور : هر چه پول بدهی آش می خوری .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ