بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه 3/11/1385 روز سوم محرم
امروز کُبری 11 به محل کار نیامده او با یک قیافه بلند و چشم آبی رنگ و از برو بچه های فارس « شیراز » تخت جمشید و از نژاد ایرانیان اصیل ، مجرد و زندانیار و خیلی دوست داشتنی ، نادر حسن زاده را می گویم .
کراتین خورده ، سنگ کلیه اش عود کرده ، چند روز مرخصی برایش زده بودند . پسر خوبی است . با حال مثل دوستانش کمالی ، نجفی ، سید کریم سجادیان که هر پنج نفر بچه های خوب شیرازی هستند . شفای نادر را از آقا امام حسین (ع) خواستارم .
صبح با صحنه عجیب و غریبی روبرو شدم همان مرد دیروزی که خودزنی کرده بود سالم شده مثل ببر و پلنگ برای خودش راه می رفت ، تازه بعد از ظهر هم آزاد شده بود اما بدبخت آن زن که شوهر بی غیرتش ، غیرت زن را در جلوی بقیه خُرد و خمیر کرده بود .